آیا در عصر دیجیتال تئاتر همچنان می تواند پاسخگوی دغدغه های مردم این عصر باشد؟
در مقاله ای با عنوان آیا در عصر دیجیتال، نمایش همچنان موضوعیت خواهد داشت؟ هنرمندان برجسته تئاتر (بازیگران، کارگردانان، تهیهکنندگان و…) به جست و جوی پاسخ این سئوال پرداختند که در مقاله ای به قلم دکتر کریگ لمبرت، معاون سردبیر مجلهی هاروارد منتشر شده است. این مقاله توسط گروه تئاتر اگزیت ترجمه و در اختیار هنرآنلاین قرار گرفته است. بخش دوم این مقاله را در اینجا می خوانید: ...
شهربازی با نورپردازی صحنهای
جان لیتگو میگوید: "برادوی امروز بسیار عجیب شده است. درست مانند شهربازی تئاتری!" در این صورت، کاری موفق و بلندمدت در مرکز شهر بوده است. شوهایی که در "برادوی" به صحنه میآیند-عملاً تعداد مشخصی از تئاترها در میدان تایم و اطراف آن- از نظر مالی قویاً موفق هستند. بر اساس آمار لیگ برادوی مجموع درآمد گیشه در سال حدود یک میلیارد دلار است، به علاوه ۱ میلیارد دلار که از تئاترهایی که به عنوان بخشی از تور خود در آنجا اجرا میکنند گرفته میشود، که به گفته تام مک گارت رئیس کیبرند اینترتینمنت، "در کسب و کار رسانه چندان زیاد نیست." شرکت او یکی از تهیهکنندگان اصلی تئاتر زنده از جمله نمایشهای برادوی و نیز تورهای اجرای تئاتر است. (گیشه سینماها در آمریکا و کانادا در سال ۲۰۱۰، ۱۰/۶ میلیارد دلار بوده است.) وی میافزاید: "اما با این حال در اوج ریاضت اقتصادی اخیر، برادوی یک سال بیسابقه و رکورددار داشته است."
نزدیک به نیمی از شوهای برادوی نمایش عادی هستند، اما نمایشهای موزیکال، هم از نظر مخاطب و هم درآمد غالب هستند. تئاترهای برادوی بخش عمدهی مخاطبان خود (۶۲٪) را از میان گردشگران جذب میکند، که نزدیک به دو سوم آنها درآمدی بالای ۷۵ هزار دلار در سال دارند و ۶۶٪ آنها زن هستند. (بالاتر از ۵۵٪ درصد در سال ۱۹۸۰) این بخش همچنان سودآور است، با وجود اینکه از هر ۸ تولید جدید، تنها یکی موفق میشود. با این وجود که سرمایهگذاری مطمئنی نیست، اما یک کار پرفروش میتواند سرمایه تولید را در سال ۸۰ به ۱ بازگرداند. همچنین حمایتکنندگان از بازتولید یکی از شوهای مشهور توانستهاند حدوداً ۲۰ به ۱ از سرمایه اولیه کسب درآمد کنند، در حالیکه اثر نیز همچنان روی صحنه و در حال فروش است.
مکگارت میگوید: "برادوی کسبوکاری پرهزینه است. جریان اصلی است-برای اینکه تجربی باشد ساخته نشده است، همچنان که استودیوهای فیلمسازی وقتی به عنوان فیلمساز مستقل عمل میکنند، همان تولیدات همیشگی خود را نمیسازند." اما به گفته او تفاوت اصلی تئاتر با سینما این است که "میتوان یک فیلم را بر روی هزار پرده یا پنجهزار پرده اکران کرد، اما یک شوی برادوی محدود به ظرفیتهای تئاتر است- حتی با وجود اینکه اجراها میتوانند زمان مشخصی برای پایان نداشته باشند، اما قرار نیست صندلیهای جدید در سالنها سبز شود."
با وجود تمام ریسکها، برای کسی که سرمایه بلااستفاده دارد و تئاتر را هم دوست دارد، "فرشته" شدن میتواند بسیار هیجانانگیز باشد. میتوانید بخشی از سهام یک تئاتر موزیکال را خریداری کنید، مثلاً فقط ۲۵ هزار دلار، و به این ترتیب میتوانید یک زندگی تئاتری داشته باشید. این به این معنی است که به تمام گزینشها، کارگاهها، اجراهای آزمایشی، افتتاحیهها و مهمانیهای سرمایهگذاران تمام نمایشهای برادوی دعوت خواهید شد. به گفته مکگارت: "شما میتوانید آهنگساز را به خانه خود بیاورید تا موسیقی را بر روی پیانو خانهتان بنوازد. در مقایسه با مثلاً عضو شدن در باشگاه گلف، خیلی بیشتر میشود تفریح کرد."
ماجراجویی با تماشاچیان
دیان پائولوس مدیر هنری تئاتر رپرتوار آمریکا میگوید: "سندرمی در حرفه ما وجود دارد که تماشاچی و خصوصاً جوانترها به خاطرش مورد سرزنش واقع میشوند. آنها دیگر نمیخواهند به تئاتر بروند، چرا؟ چون تمرکز حواس ندارند. ترجیح میدهند کنترل به دست خودشان باشد، با همان دستگاههای کوچک در دستانشان. گزینههای تفریحی بسیار زیاد است. فرهنگ ما دارد به بیراهه میرود. این همیشه به نظرم تضعیفکننده بوده است، چرا که جایی برای تغییر باقی نمیگذارد. ما باید این تحلیل را برگردانیم و بگوییم: شاید تقصیر ماست. شاید تقصیر دستاندرکاران هنر است. نه فقط نویسندگان و بازیگران، بلکه تمام سیستم- شاید میبایست در بازگرداندن تماشاچی به تئاتر بهتر عمل کنیم. آیا تماشاچیان رفتهاند؟ بله. آیا عادت آمدن به تئاتر را در خود نپروراندهاند؟ بله. آیا تقصیر آنهاست؟ خیر!
پائولوس از نخستین فصلی که برای تئاتر رپرتوار آمریکا در سال ۲۰۰۹ برنامهریزی کرد، دعوت به تئاتر را به روز کرد. او بریدهای تیزر مانند از "نمایش الاغ"، الهام گرفته از "رویای نیمهشب تابستان" (بدون حتی کلمهای از شکسپیر) ساخت که در اطراف تماشاچیان با شرکت رقصندههای و آهنگهایی که توسط بازیگران خوانده میشد، به صورت زنده به اجرا درمیآمد. نمایش "الاغ"، نمایشی موفق که اجرایی بلندمدت در نیویورک داشت، برای اولین در همانجا توسط پائولوس و همسرش رندی واینر (تهیهکننده) به روی صحنه رفت و پس از آن در کمبریج، همچنان تماشاچیان را دستهدسته به تئاتر "زیرو-اَرو" تئاتر رپرتوار آمریکا میکشاند؛ جاییکه امروز نامش را به نام شخصیت اصلی نمایش، آبرون تغییر داده و تبدیل به کلوب شبانه تئاتر شده است.
پائولوس میگوید: "ما میبایست محدوده معنای تئاتر را گسترش دهیم. اگر شو به جای ساعت ۸ شب، نیمهشب شروع شود چه میشود؟ اگر مدت زمانش ۱۰ دقیقه باشد چه؟ یا یک ساعت باشد؟ اگر قبل از شروع اجرا ۴۵ دقیقه برقصید چه؟ جایی را بسازید که قوانین را درهم میشکند. آبرون امروز به گروه جدیدی از مخاطبان دست پیدا کرده است: مخاطبانی جوانتر و زیر ۳۰ سال. تماشاچیان آنهایی نیستند که به تئاتر میروند. آنها میخواهند در حضور دیگران باشند، معاشرت کنند؛ آنها به این تخلیه احتیاج دارند- که تئاتر میتواند آن را برایشان فراهم کند، چیزی مثل فستیوالهای قرن پنجم آتن، یا ماشپیتِ تئاتر شکسپیر گلوب. (ت.م: ماشپیت قسمتی از محل اجرای کنسرت راک است که جلوی سن قرار دارد و مردم در آن با موسیقی راک میرقصند) تئاتر باید جایی باشد که احساس کنید: من باید آن را تجربه کنم. نه اینکه فقط آن را بخوانید یا ببینید. مردم تشنهی تجربه هستند- آنها جان میدهند برای تجربه کردن.
تئاتر آینده تئاتری خواهد بود که فعالانه مخاطبان خود را درگیر میسازد و احتمالاً نه تنها دیوار چهارم را، که سه دیوار دیگر را نیز خواهد شکست. به عنوان مثال، به تازگى در تئاترى از نیویورك به نام "شهر ما"، تماشاچیان عملاً خود را جزئى از بازیگران یافتند. در بوستون، پروژه بازیگران شكسپیر -كه توسط بنجامین اِوِت (فارغالتحصیل موسسهی تئاتر رپرتوار آمریکا) در سال ٨٦ پایه گذارى شد- شكسپیر را در مكانهایى غیر معمول مانند فروشگاهها و كلیساها اجرا كرد و عملاً شكسپیر را به كوچه و خیابان برد. بیل راچ نیز در گذشته تئاتر کورنر اِستون را که تئاتر جامعهمحور را گسترش میداد به همراه دیگران پایهگذاری کرد و برداشتهایی از نمایشهای کلاسیک را در شهرهای کوچک و محلات تولید میکرد.
جک مگان، مدیر اداره هنر در هاروارد میگوید: "خلاصه مطلب، کار در محیطهای کوچکتر میتواند جذابتر باشد، چرا که دیگر مجبور نیستید میلیونها دلار بودجهی سرمایهگذاری شده را از طریق گیشه بازگردانید و میتوانید با ۴۰ یا ۵۰ هزار دلار تمام هزینههای کار را پوشش دهید. هر چه میزان سرمایه بیشتر باشد، تهیه کننده نیز مجبور است بیشتر به تعداد تماشاچی فکر کند و در نتیجه بیشتر نظر خود را به افراد خلاق تحمیل خواهد کرد."
تئوری آموزش تئاتری
رابرت بروستاین میگوید: "اگر کودکان در معرض هنر و موسیقی قرار نگیرند، نه هنرمند بار خواهند آمد نه تماشاچی." از آنجاییکه سیستم آموزشی، موتور اولیه پرورش نویسندگان، بازیگران، کارگردانان و دیگر دستاندرکاران موفق تئاتر است، بروستاین گله میکند که:"دورههای آموزشی هنر و فرهنگ در مدارس ابتدایی در دسترس نیست، چرا که بودجهها کاهش پیدا میکند و اولین قدم مدارس پس از کاهش بودجه، اخراج معلم موسیقی است."
تئاتر شکسپیر و شرکا در لنوکس با بردن تئاتر به مدارس محلی، عمیقاً با جامعه اطرافش پیوند خورده است. برنامه آنها که تقریباً شامل تمامی دبیرستانهای بخش برکشایر و همچنین بسیاری از مدارس ابتدایی و راهنمایی میشود، در طول سال بیش از ۴۰هزار دانشآموز و معلم را تحت پوشش اجراها، کارگاهها و کارآموزی قرار میدهند. از زمان آغاز فعالیتش در سال ۱۹۷۸، در کنار خود آنسامبل، نزدیک به یک میلیون شرکتکننده داشته است.
تینا پکر میگوید: "کار ما در مدارس به اندازه تولیدات تئاتریمان اهمیت دارد. هر زمانی که به دبیرستانی میرویم، برای شرکت در هر یک از نمایشهای شکسپیر معمولاً بین ۳۰ تا ۵۰ داوطلب داریم. آنها ابتدا نمایش را در مدرسه خودشان اجرا میکنند و سپس در فستیوال پاییزیمان چهار روز اجرای دبیرستانی بدون وقفه شکسپیر برای یکدیگر اجرا میکنند. هر کسی که داوطلب میشود و برای مصاحبه میآید، به شیوهای به کار گرفته میشود، و بیشتر بچهها سه سال تمام در برنامه شکسپیر شرکت میکنند. آنها بسیار مشتاقاند، چرا که این جایی است که میتوانند آزادانه صحبت کنند میتوانند احساساتشان را بروز دهند. ما میدانیم که این جامعه را میسازد: ما میبینیم بچههایی که این کار را انجام میدهند، چطور عمیقاً به هم وابسته میشوند."
در همین حال، در دهههای اخیر، انفجار سرگرمیها در فرهنگ عامه، هنجارهای فرهنگ جوانان را تغییر داده و موقعیت تئاتریها را ارتقا داده است. تام مکگارت میگوید: "شرایط دیگر مانند ۳۰ یا ۴۰ سال پیش نیست که تئاتری بودن یک انگ باشد. امروزه توانایی خواندن، رقصیدن و بازیگری در سطح بالا یک افتخار است و این مردم را تشویق میکند که به آن بپردازند." به دنبال بالا رفتن کیفیت برنامههای آموزش تئاتر در سطح مدارس متوسطه و دانشگاهها، تولیدات تئاتری به گفتهی مکگارت در بالاترین سطح خود در همهی دورانها قرار دارد. او معتقد است که علیرغم چالشهای اقتصادی بر سر راه تئاتر حرفهای، از نظر تعداد و تنوع تولیدات و نیز کیفیت کار بازیگران، کارگردانان و طراحان در همهی سطوح، تئاتر در عصر طلایی خود به سر میبرد.
جک مگان میگوید: "در هاروارد دانشجویان در سال بین ۴۰ تا ۶۰ نمایش به روی صحنه میبرند که هر یک بین ۴ تا ۸ شب اجرا میشود." بروستاین اشاره میکند که امکانات درونبرنامهای برای تئاتر به طور چشمگیری از زمان ورود او (به هاروارد) در سال ۱۹۷۹ افزایش یافتهاند. او به یاد میآورد: "زمانی بود که حتی یک واحد درسی تئاتر هم وجود نداشت، جز کلاس نمایشنامهنویسی ویلیام آلفرد (استاد دانشگاه و نمایشنامهنویس انگلیسی). تئاتر رپرتوار آمریکا ۱۲ دوره آموزشی مطالعات تئاتر معرفی کرد که کمیته هنرهای نمایشی آن را تصویب کرد، اما زمزمههایی به گوش میرسید. برخی از اعضا شروع کردند به درخواست مبنی بر اینکه معلمان بازیگری و کارگردانی ما میبایست مدارک تحصیلی بالا و نشریات علمی آکادمیک داشته باشند. آکادمیک شدن مرگ غریزه خلاق است. اما دانشگاهیان خلاق میدانند که نمیتوان محدودیتهای آکادمیک را بر افراد خلاق نیز اعمال کرد.
هاروارد یکی از معدود کالجهای بزرگ است که مرکز هنرهای نمایشی ندارد. پیتر سلارس در جلسه گفتگویی در تئاتر رپرتوار آمریکا با موضوع اپرای "نیکسون در چین" که برای اولین بار توسط وی کارگردانی شده و به روی صحنه رفته بود- عنوان کرد:"من به هاروارد آمدم چون هیچ دپارتمان تئاتری نداشتند؛ دانشگاههای زیادی وجود ندارند که از چنین امتیازی برخوردار باشند. تئاتر چیزی است که اصلاً داخل دپارتمان نمیگنجد. من عاشق این هستم که هنرمندان اینجا مجبور میشوند که خودشان راهشان را پیدا کنند. با این وجود، کمیته هنرهای نمایشی با ریاست مارتین پوچنر استاد تئاتر و ادبیات انگلیسی و ادبیات تطبیقی از وین، در حال ایجاد مرکز تئاتر (به پیشنهاد کارگروه هنر که در سال ۲۰۰۷ توسط پرزیدنت دروفاست به کار گرفته شد) برای تقویت -و نه تحمیل و جایگزینی- اجراهای زندهی فوق برنامه است.
این خبر خوشی برای بیل راچ است. او میگوید: "من در برخی از برنامههای بسیار منسجم تئاتر تدریس کردهام و از کار کم دانشجویان وحشتزده بودم، از اینکه چقدر فرصت بازیگری و کاگردانی و تمرین حرفه برایشان کم بود. من در هاروارد ۲۶ نمایش در هر گوشه از دانشگاه کارگردانی کردم، از زیرزمین خوابگاه، تا پلههای وایدنر."
داستانهایی که به نمایش درمیآیند
بیل راچ میگوید: "انسانهایی در یک اتاق، در حال خلق و تجربه یک داستان در کنار هم- این از بین نخواهد رفت. حتی امروز به گونهای عطش بیشتری هم برای آن وجود دارد." تینا پکر با او موافق است: "تنها از راه جمع شدن انسانها دور هم است. همان کاری که تئاتر میکند، که میتوان انسانیت را واقعاً حس کرد. حسی قوی، درونی و محسوس یک حس جمعی. آن را نمیتوان در فیسبوک احساس کرد، نمیتوان در تلویزیون آن را جست، و حقیقت را نیز در هیچ یک از اینها نمیتوان یافت."
او ادامه میدهد: "یونانیها، همه را در یک جا جمع میکردند، در دوران الیزابت هم اینچنین بود، درحالیکه بازیگران با مخاطبی حرف میزدند که گوش میکرد، نه این که نگاه کند. تغییر شکل صحنه تئاتر و به وجود آمدن قاب صحنه، تماشاچیان را از بازیگران جدا کرد و قابی یا پنجرهای را به وجود آورد که نمایش از داخل آن دیده شود. حال ما به جایی رسیدهایم که تماشاچیان و بازیگران حتی با هم در یک اتاق هم نیستند. اما پرسیدن سوال با هم- این چیزی است که اجتماع را میسازد. به عنوان یک بازیگر، وقتی که موفق هستید، آن را در بدنتان احساس میکنید، احساس میکنید که دارید به آن میرسید. تصویری درونی از نقش کسی که بازی میکنید دارید؛ که یک کل منسجم میسازد. آن را از طریق واکنش مخاطبانی که آن را درک کردهاند نیز احساس میکنید."
چنین تجربهای نمیتواند با هیچچیزی که بر صفحهی تصویر، به شکل سهبعدی یا حتی متعامل دیده میشود، جایگزین شود. تئاتر مطمئناً در آینده زنده خواهد ماند- تنها سوال این است که چه شکلی خواهد داشت؟ عطش برای داستانسرایی زنده، برای تجربه مشترک بازیگر و تماشاچی، ممکن است حتی افزایش یابد؛ اگر، و وقتی، که مردم از بستههای بینقص تدوینشده و جلاخورده و پرزرقوبرق تلویزیون و تولیدات سینمایی خسته شوند. لیتگو میگوید: "در تئاتر نوعی ظرافت شکننده وجود دارد، چرا که هر چیزی ممکن است اتفاق بیافتد. نوعی هیجان نفسگیر در تئاتر نهفته است."
هنرمندی که نبض فرهنگ و هنر مردمِ کوچه و بازار بود/ مرتضی احمدی از نگاه اهالی تئاتر و سینما
هنرمندان تئاتر و سینما، مرتضی احمدی را نبض فرهنگ و هنر مردم کوچه و بازار معرفی کردند، هنرمندی که هیچگاه مانند او نخواهیم داشت...
به گزارش سایت ایران تئاتر، کمتر کسی است که با هنر مرتضی احمدی آشنا نبوده و یکی از نقشهای ماندگار او را در گوشه ذهنش حک نداشته باشد. این هنرمند پیشکسوت، یکشبه ۳۰ آذرماه بعد از ۹۰ سال زندگی سرشار از هنر و پژوهش، دار فانی را وداع گفت. در این راستا، سایت ایران تئاتر با چند نفر از هنرمندان تئاتر و سینما به گفتوگو نشسته است.
داریوش اسدزاده: دیگرفردی همانند او نخواهیم داشت
داریوش اسدزاده از همکاران و دوستان قدیمی مرتضی احمدی با اظهار تاسف به مناسبت درگذشت این هنرمند عنوان کرد: «او یکی از قدیمیترین هنرمندان تئاتر، سینما و تلویزیون بود که با داشتنن ۹۰ سال سن توانست تاثیرات فراوانی را در عرصههای متفاوت هنری بگذارد.»
او در گفتوگو با سایت ایران تئاتر افزود: «ما رفاقتی بسیار قدیمی با یکدیگر داشتیم و روزهای بسیار خوبی را با یکدیگر گذراندیم. من 20 روز پیش در منزل این هنرمند بودم و او از وضعیت مساعدی برخوردار بود. از شنیدن این خبر بسیار متاسف شدم و برای او از خداوند طلب آمرزش میکنم. ما دیگر فردی همانند او نخواهیم داشت. او هنرمندی بود که در همه عرصهها به خوبی کار کرد و آثار قابل توجهی را از خود به یادگار گذاشت.»
مهدی فخیم زاده: مرتضی احمدی، انسانی برجسته بود
مهدی فخیمزاده، بازیگر و کارگردان سینمای ایران هم درباره مرتضی احمدی گفت: «با مرتضی احمدیسالها دوست و همکار بودم. همیشه به ایشان ارادت خاصی داشتم، چرا که مرد بزرگی بود؛ نه فقط هنرمندی برجسته که انسانی برجسته بود.»
او در گفتوگو با سایت ایران تئاتر ادامه داد: «مرتضی احمدی، اطلاعات و قریحه و تبحر زیادی در زمینه لهجه تهرانی داشت و حتی کتابهایی در این زمینه چاپ کرد. او به عنوان یک بازیگر، بیان بسیار درست و خوبی هم داشت که از سابقه پیشپردهخوانیاش ریشه میگرفت. فقدان ایشان ضایعه بزرگی است و به همه هنر دوستان تسلیت میگویم.»
داود فتحعلی بیگی: به عنوان هنرمندی مردمی و نیک نفس در یادها میماند
داود فتحعلیبیگی، رئیس کانون نمایشهای آئینی سنتی، مرتضی احمدی را هنرمندی تمام عیار دانست و گفت: «او یکی از هنرپیشههای برجسته و خاطره ساز است که همیشه با صدایش در هر ذهنی به یاد خواهد ماند.»
او ادامه داد: «احمدی در مقام یک مولف و نویسنده، از نثر شیوا و دوست داشتنی برخوردار بود که در کتابهایش به خوبی قابل مشاهده است. او خدمات شایان توجهی به فرهنگ عامه کرد که ماندگار کردن بخشی از فرهنگ نمایشهای شادی آور، تصنیفها و موسیقی سنتی ایرانی از جمله آنهاست. از جمله کتابهای قابل توجه این نویسنده «کهنههای همیشه نو» است.»
این بازیگر و پژوهشگر در پایان گفتوگویش با سایت ایران تئاتر یادآور شد: «کارهای هنری و تالیفیمرتضی احمدی هیچگاه فراموش نخواهد شد. او همیشه به عنوان هنرمندی مردمی، دوست داشنتی و نیک نفس در یادها میماند.»
بهروز بقایی: مرتضی احمدی، میراثی گرانبها از خود به یادگار گذاشت
بهروز بقایی، بازیگر، کارگردان و فیلمنامهنویس ایرانی که در اثر تلویزیونی «نوعی دیگر» با مرتضی احمدیهمکاری کرده بود، مرگ این هنرمند پیشکسوت را ضایعهای بزرگی خواند. او به خبرنگار سایت ایران تئاتر گفت: «مرتضی احمدی، در دوره خودش هنرمندی نوآور و بزرگ بود. دستگاه بیات تهران را در موسیقی او باب کرد و تا قبل از او کسی این کار را نکرده بود.»
او افزود: «در کنار هنرش، او همیشه با خندهای که بر لب داشت و چهره شاد و برخورد مناسبش با دیگران، رایحه خوبی از حضورش به یادگار میگذاشت. روحش شاد باد.»
محمد حسین ناصربخت: داشتههای ما نتیجه زحمات احمدی است
محمد حسین ناصربخت، پژوهشگر و مدرس دانشگاه هم ضمن عرض تسلیت به مناسبت درگذشت این هنرمند پیشکسوت بیان کرد: «مرتضی احمدی یکی از برجستهترین بازیگران و پیشپرده خوانان دهه ۲۰ خورشیدی بود. او از جمله افرادی بشمار میرفت که با فرهنگ مردم ایران و تهران آشنایی داشت. او پاسدار فرهنگمان بود.»
او ادامه داد: «در طی سالهای اخیر، احمدی از جمله کسانی بود که داشتهها و تجربیاتش را ثبت و ضبط کرد و در این راه همت بسیاری را به کار بست. اکنون بخش عمدهای از داشتههای ما نتیجه زحمات این هنرمند بزرگوار است. او در این زمینه دانای کامل به شمار میآمد و احاطه بسیاری به فرهنگ مردم داشت.»
ناصر بخت در گفتوگو با سایت ایران تئاتر خاطرنشان کرد: «موسیقی ضربی تهران، از جمله بیات تهران که در موسیقی ما ثبت شده است، به همت مرتضی احمدی شناخته شد. از دیگر سو، او بازیگر بسیار برجستهای بود که در دورههای مختلف جشنواره بینالمللی آئینی سنتی، در کنار ما بود و تجربیات خود را در اختیارمان قرار میداد. ما هنرمند بزرگی را از دست دادیم.»
جواد انصافی: هنرمندی بیهمتا بود
جواد انصاری، بازیگر و کارگردان تئاتر و تلویزیون نیز در باره مرتضی احمدی به خبرنگار سایت ایران تئاتر گفت: « او یکی از بیهمتاترین ضربخوانهای تهران بود. ضربیخوانی و بحرطویلخوانی را هرکسی بلد نیست، اما مرتضی احمدیمرتضی احمدیر رادیو، بیات تهران میخواند و در این زمینه هم منحصر به فرد بود. خوشبختانه به درخواست شاگردانش، بسیاری از دانستههایش را کتاب کرد. جدا از کار بازیگری، در دوبله هم منحصر به فرد بود.»
او ادامه داد: «این اواخر، پسر من، امیرحسین، همیشه همراه ایشان به سر ضبط میرفت. ما همیشه همه سعیمان این بود که بتوانیم شاگردی این هنرمند پیشکسوت را بکنیم و من بسیار زیاد از او آموختم. این ضایعه را به تمام جامعه هنری تسلیت میگویم.»
مراسم تشییع پیکر زندهیاد مرتضی احمدی، روز چهارشنبه سوم دی ماه، ساعت 9 صبح از مقابل تالار وحدت به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) برگزار میشود.
پس از ماهها ایجاد فشار از سوی برخی مقامات ارشد استان، بالاخره سید ناصر امامی از ریاست حوزه هنری استان یزد کنار رفت.
به گزارش خبرنگار “میبدما”، صبح امروز خبر خداحافظی ناگهانی سید ناصر امامی از سمت ریاست حوزه هنری استان یزد در برخی از رسانه های استان مخابره و پس از آن معلوم شد که جلسه تودیع و معارفه سرپایی و نازلی هم در این خصوص برگزار شده و سید ناصر امامی در اعتراض به برخورد این گونه ای مسئولان ارشد استان و نیز متولیان تهران نشین حوزه هنری در این مراسم شرکت نکرده است.
امامی در گفتگو با خبرنگار “میبدما” درباره این ماجرا گفت: پس از روی کار آمدن تیم دولت روحانی در استان یزد، این دوستان تلاش زیادی را به کار بستند که مدیریت فرهنگی مورد پسندشان کرسی های مربوطه را اشغال کنند و در این راستا از همان ابتدا فشارهای زیادی را به حوزه هنری برای برکناری بنده وارد کردند.
وی افزود: این مسئله -یعنی کنارگذاشتن من از حوزه هنری استان که نهادی تحت نظر رهبری و نه دولت می باشد- به طور ویژه از سوی معاون جوان استاندار -آقای طالبی- دنبال می شد اما رئیس حوزه هنری بدون توجه به این فشارها حکم ریاست بنده را در بهمن ماه سال گذشته امضاء نمود.
رئیس سابق حوزه هنری استان خاطرنشان ساخت: این فشارها ادامه داشت تا اینکه دیروز صبح که در حال عزیمت به محل کار خود جهت اعزام به ماموریت بافق بودم از حوزه هنری کل تماس گرفتند و اعلام کردند که سرپرست جدیدی برای حوزه هنری استان معین شده و حکم تا یک ساعت دیگر در شبکه دولت وارد خواهد شد.
وی گفت: با وجود این اعلام ناگهانی من به محل کار خود رفتم و پس از آنکه وسایلم را جمع کردم به منزل برگشتم تا اینکه ساعت ۲۲ شب گذشته آقای کوچک زاده که به عنوان مسئول جدید حوزه هنری استان یزد انتخاب شده اند پیامک زد و خبر داد که فردا برخی از مسئولین حوزه هنری در یزد حضور خواهند یافت تا مراسم تودیع و معارفه برگزار شود.
امامی با بیان اینکه این نحو برخورد و برگزاری مراسم تودیع و معارفه با این سرعت را توهین به خود می دانم، افزود: پس از این برخورد که من حتی فرصت نداشتم دوستان، همکاران و خبرنگاران را برای این مراسم دعوت و گزارش عملکرد خود را آماده کنم، تصمیم گرفتم تا در این مراسم شرکت نکنم و در عین حال برای آقای کوچک زاده آرزوی موفقیت می کنم.
وی در پایان خاطرنشان ساخت: من از آموزش و پرورش به حوزه هنری مامور بودم و طبق اعلام خودشان مدت ماموریت من تا پایان شهریور ماه ادامه داشت اما جا داشت مسئولین محترم حوزه هنری اگر قصد برکناری زودتر از موعد بنده را داشتند، زودتر این موضوع را اعلام می کردند تا این شرایط توهین آمیز ایجاد نشود.
گفتنی است با این برکناری شاهکارهای فرهنگی مدیران استان تکمیل شد و حوزه هنری استان یزد هم به جرگه دستگاههای فرهنگی بلاتکلیف که تا اطلاع ثانوی با سرپرست اداره می شوند پیوست! پیش از این اداره فرهنگ و ارشاد و یزد و نهاد کتابخانه های عمومی استان به چنین سرنوشتی دچار شده بودند و در حال حاضر با “سرپرست” اداره می شوند.
یک نماینده مجلس شورای اسلامی از ارگانها، نهادها و دستگاههای دولتی خواست با در اختیار گذاشتن سالن و تجهیزات و نیز تأمین بودجه گروههای نمایش شهرستان، به ارتقای تئاتر شهرستانها کمک کنند...
محمدباقر بنایی با اشاره به مظلومیت تئاتر شهرستان، یادآور شد: هنر نمایش در ایران سابقه طولانی دارد، به علاوه اینکه این هنر، مقدمه و خاستگاه هنر سینما و تلویزیون است؛ بنابراین اگر گروههای نمایشی شهرستانی به خوبی حمایت معنوی ومادی شوند، میتوان موفقیتهای بیشتری در این زمینه کسب کرد.
این نماینده مجلس، جشنوارههای تئاتر استانی و منطقهای کشور را مقدمهای برای جشنواره تئاتر فجر دانست و گفت: با توجه به نبود سالنهای تئاتری مناسب در شهرستانها، هیچ شکی باقی نمیماند که همه دستگاهها، ارگانها و نهادها(نه تنها وزارت ارشاد) باید از کارهای فرهنگی به خصوص تئاتر حمایت کنند.
وی این کمکها را شامل دراختیار گذاشتن سالن و تجهیزات و نیز تأمین بودجه دانست وافزود: برخی نهادها مانند شهرداری حمایتهایی انجام میدهند ولی کافی و به موقع نیست تا گروههای شهرستان بتوانند به طور مستمر اجرای تئاتر داشته باشند و چراغ آن را روشن نگه دارند.
باقری از دستگاههای مختلف خواست تا بخشی از بودجه فرهنگی خود را برای زنده نگهداشتن تئاتر شهرستان اختصاص دهند و تصریح کرد: برخی دستگاهها بودجه فرهنگی خود را به ورزش اختصاص میدهند ولی با یک برنامهریزی و ایجاد انسجام، میتوان تدبیری اندیشید تا هنرهای نمایشی نیز از این بودجه سهمی داشته باشند.
عضو سابق کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی گفت: باید جایگاه تئاتر در کشور مشخص شود و هنگامی در این عرصه توفیق خواهیم داشت که نقش نمایش در فرهنگسازی درک شود و مسئولان نیز ضمن این آگاهی و شناخت، به ارتقای آن کمک کنند.
۱- حسن جودکی مسئول پیش فروش بلیت های ۳۱امین جشنواره ی تئاتر فجر بیست و ششم دی ماه امسال، در گفتگو با فارس گفت: «۳۰ درصد هر سالن برای نمایشها به فروش میرسد.»
بعد از ظهر همان روز، جواد رمضانی مدیر طرح پیش فروش اینترنتی بلیت های جشنواره بین المللی تئاتر فجر در گفتگو با واحد مرکزی خبر گفت: «۵۰ درصد از بلیت های جشنواره از طریق پیش فروش اینترنتی در اختیار علاقه مندان قرار میگیرد.»
۲- دو روز بعد، جودکی با اعلام این که بلیت در نظر گرفته شده برای پیش فروش چندین نمایش تمام شده است، گفت: «ظرفیت پیش فروش اینترنتی بلیت آثار نمایشی ۳۰ درصد از گنجایش سالن اجراست… بلیت هایی که به عنوان سهمیه بخش دانشجویان در نظر گرفته شده است، ۱ بهمن ماه از ساعت ۱۰تا ۱۵ توزیع خواهند شد.»
۳- یکم بهمن، روز خرید حضوری بلیت هاست. حدود هفتاد نفر یک ساعت پیش از شروع رسمی فروش بلیت نام های خود را در فهرستی نوشته اند تا به نوبت بلیت های مورد نظرشان را خریداری کنند.
ساعت ده فرم هایی به افرادی که نام خود را در فهرست نوشته اند داده می شود تا بتوانند نام نمایش های مورد نظرشان را بنویسند و به ترتیب، بلیت ها را خریداری کنند. اعلام شده است که هرکسی می تواند برای هر نمایش، سه بلیت تهیه کند که یکی با تخفیف دانشجویی و دو تای دیگر به شکل آزاد محاسبه می شود.
ساعت یازده در حالی که فقط پانزده نفر اول فهرست، برای خرید بلیت رفته اند، اعلام می شود که بلیت های پنج نمایش به پایان رسیده است.
جالب تر این که کسی که مثلا یک فرم با شماره ۷۰ دارد اگر بخواهد بلیت آزاد هم بخرد یک فرم دیگر باید بگیرد که مثلا فرم شماره ۴۰۰ به او خواهد رسید.
۴- سالن استاد سمندریان تماشاخانه ی ایرانشهر، ۲۸۸ صندلی دارد. معمولا علاوه بر صندلی ها، تعدادی بلیت هم فروخته می شود تا افرادی با نشستن بر روی زمین تئاتر را ببینند. فرض کنیم با در نظر گرفتن شرایط مختلف، فقط ۲۰۰ صندلی ظرفیت برای دیدن تئاتر در نظر گرفته شود. سی درصد این مقدار، یعنی شصت صندلی. فرض کنیم همه ی آن پانزده نفر هم مثلا قصد دیدن نمایش «ویتسک» را داشته اند که در این سالن اجرا می شده است. و هرکدام هم سه بلیت تهیه کرده اند. یعنی چهل و پنج نفر. با همه ی این فرض ها هم ۹۵ صندلی از ظرفیت این سالن تا ساعت یازده روز اول بهمن پر شده است. ۱۰۵ صندلی باقی مانده چه می شود؟
۵- در اولین شب جشنواره، گزارشگر رادیو در مورد نمایش ترن که در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا می شود، می گوید که بخش زیادی از صندلی ها خالی است. این در حالیست که ساعت دوازده روز فروش بلیت، ظرفیت این نمایش، پر اعلام شده است.
۶- این طبیعی است که برای یک جشنواره، همه ی بلیت ها فروخته نشود و بخش زیادی از ظرفیت به مسئولین، هنرمندان، مهمان ها و… تخصیص یابد. اما وقتی شعار جشنواره ای «تئاتر برای همه» است، وقتی مسئولین جشنواره ای مدام از «استقبال مردم از تئاتر» حرف می زنند، فروش این چنینی بلیت ها چه معنایی دارد؟
از سوی دیگر چرا باید وقت مردم برای مسئولین آن قدر بی ارزش باشد که برای چنین ناهماهنگی هایی حتی عذرخواهی هم نکنند؟ چرا پیش از فروش حضوری، سخنی از ظرفیت تئاترها گفته نمی شود تا کسی بیهوده وقت خود را تلف نکند؟
بی نظمی زاید الوصف در فروش بلیت جوری است که انگار که بار اول باشد که در تئاتر شهر برای جشنواره ای بلیت ها به فروش می رسد. مثلا همین ورود دستی اصلاعات در یک تکه کاغذی که پشت در سالن چسبیده است و بعد از شاید حدود ۱۰۰ نفر دیگر اولویت افراد روی کاغذ به فراموشی سپرده می شود و به سبک گله ای بین جمعیت کاغذ توزیع می شود. کسی که روی کاغذ اولویت حدودا ۱۲۰ است برگه ای با نوبت ۴۲۰ می گیرد! آیا نمی شد مثل بانک ها یک دستگاه نوبت زن باشد که هر کس از راه می رسد نوبتی بگیرد و بنشیند تا صدایش کنند؟!
با این توصیف ها، آیا نگاه مسئولین به مردم مشتاق دیدن تئاترها را باید نگاه به «یک مشت سیاهی لشکر» بدانیم؟
تأکید سرپرست گروه تئاتر جوان شهرستان میبد مبنی بر حمایت از سخنان به جای ملازینلی در جهت حمایت از آینده هنرمندان را از وظایف هنری هنرمندان اعلام کرد و گفت : از دورویی دست بردارید و به حمایت یکدیگر بشتابید ... ( متن کامل سخنان ملازینلی به نقل از سایت انجمن هنرهای نمایشی استان یزد به شرح ذیل می باشد . )
کدام قانون اجازه داده است تا علاوه بر نظارت دستگاه های فرهنگی مرتبط با تولید و ارایه آثار فرهنگی و هنری، دیگر دستگاه ها و یا افراد غیر مرتبط هم در این باره دخالت نمایند؟!!
کدام قانون اجازه داده است تا علاوه بر نظارت دستگاه های فرهنگی مرتبط با تولید و ارایه آثار فرهنگی و هنری، دیگر دستگاه ها و یا افراد غیر مرتبط هم در این باره دخالت نمایند؟!!
صبح روز گذشته (سه شنبه 7 آذر ماه) و با برنامه ریزی و دعوت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی نمایندگان انجمن ها و موسسات فرهنگی و هنری استان یزد در سالن کنفرانس این اداره کل، نشستی را با محمد صالح جوکار نماینده مردم یزد و صدوق در مجلس شورای اسلامی برگزار کردند.
ابوالحسنی رییس انجمن هنرهای نمایشی استان یزد و ملازینلی مشاور هنرهای نمایشی مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز از سوی اداره کل به این نشست دعوت شدند که ابوالحسنی به دلیل مشغله کاری نتوانست در این نشست حاضر شود.
ملازینلی به نمایندگی از هنرمندان نمایش یزد در صحبت هایش گفت: همه مسائلی که بعضا نمایندگان و اهالی فرهنگ و هنر در رابطه با بودجه و مکان های کاری و سیاستهای حمایتی در این نشست مطرح کرده و یا مطرح خواهند کرد مشکلات معتنابهی است که در روند تولید موثر و مفید فرهنگی و آثار هنری بر سر راه این قشر وجود دارد. اما یک مشکل عمده و بزرگتر دیگر وجود دارد که در جریان تولید و یا پس از تولید آثار هنری و فرهنگی به ویژه تئاتر و موسیقی و سینما وجود دارد و آنهم دخالت دستگاه ها یا افراد غیر مسئول و غیر مرتبط در ارایه و اجرای این آثار به مردم است!
ملازینلی با تفکیک نظارت دستگاه های مرتبط و قانونی از دخالت بخشها و افراد غیر مرتبط ادامه داد: به عنوان مثال، شورای صدور پروانه نمایش که بر اساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی عهده دار نظارت و ارایه مجوز برای اجرای یک نمایش در سطح شهر یا استان می باشد، وقتی مجوز یک نمایش را صادر کرد، درخواست شورای شهر و یا سازمانهای وابسته به شهرداری برای تصویب و بازخوانی مجدد نمایشنامه و یا بازبینی نمایشی که فقط برای انجام تبلیغات شهری و اخذ بیلبوردهای تبلیغی به ایشان مراجعه شده است، دیگر چه محلی از اعراب دارد؟!!
و یا چرا مردم استان یزد با عنوان اینکه ساکنان شهر دارالعباده هستند از دیدن و داشتن یک کنسرت موسیقی مناسب باید محروم باشند؟! و در این باره شورای تامین استان باید نظر بدهد؟! مگر در شهر دارالعباده، قوانین دیگری غیر از شهرهای دیگر جامعه اسلامی حاکم است؟!! و همچنین درباره اینکه یک نمایش منتخب جشنواره تئاتر استانی به جشنواره منطقه ای برود یا نرود؟!!
پس از صحبت های ملازینلی حجت الاسلام مطهریان که به نمایندگی از کانون های قرآنی در این نشست حضور داشت و با وجودی که خودش هم قبلا صحبت کرده بود، سریعا در صدد پاسخ به گفته های ملازینلی برآمد و گفت: ما در شورای شهر و شهرداری فقط فعالیت هایی که برای شهرداری و در اماکن شهرداری باشد را مورد ارزیابی و نظارت قرار می دهیم و درخواست بازخوانی نمایش هایی که ارشاد اسلامی مجوز داده است را نداشته ایم.
اما به این نکته اشاره نکرد که اگر هر سازمان و ارگان دیگری هم بخواهد هر فعالیت هنری که در محل و مکان خودش اجرا می شود بازنگری نماید، در آنصورت به چند شورای ارزیابی برای رشته های مختلف هنری و فرهنگی در یک شهر و یک جامعه نیاز است؟!!
در پایان صحبت های نمایندگان انجمنها و موسسات فرهنگی، هنری وابسته به ارشاد اسلامی محمد صالح جوکار نماینده مردم یزد و صدوق در مجلس شورای اسلامی در صحبت هایی با ذکراین نکته که عمده ترین نکته فرهنگ ما فرهنگ عاشورا است و آن را نقطه عطف فرهنگ ایرانی و تمدن اسلامی دانست که حتی کشور های اسلامی با مذاهب اهل تسنن نیز به آن اهتمام جدی می ورزند. وی فرهنگ مکتوب این تمدن را قرآن ذکر کرد و فرهنگ معمول جامعه را رفتار اجتماعی دانست که از سوی اهالی یک جامعه انجام می شود. جوکار رسالت هنرمند مسلمان را معطوف ساختن هرچه بیشتر این فرهنگ مکتوب با فرهنگ معمول جامعه دانست و ادامه داد: توسعه صنعتی و اقتصادی جامعه بدون حفظ میراث سه هزار ساله و خلق تمدن و فرهنگ اسلامی نتیجه ای در بر نخواهد داشت.
نماینده مردم یزد و صدوق پیشنهاد کرد اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان طرح یک پردیس بزرگ فرهنگی یزد را اگر ارایه کند حاضر آن را تا حصول نتیجه پیگیری نمایم. وی هدف از ایجاد این پردیس ارایه هرگونه اثر فرهنگی و هنری در طول سال به مردم و مراجعان دانست و آن را از ضروریات شهر یزد ذکر کرد.
وی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به اینکه لازم است آثار فرهنگی بتوانند برای تولید کنندگانشان هم ثروت ساز باشند، گسترش اقتصاد فرهنگ و هنر را به تحول در صنعت گردشگری در کشور مرتبط دانست و اضافه کرد: این دغدغه را که اگر گردشگر به جامعه ما بیاید فرهنگ ما را استحاله می کند، دغدغه ای نامربوط است. فرهنگی باید از استحاله بترسد که بی ریشه و سست باشد، مطمئنا فرهنگ ما آنقدر توانمندی و ریشه دارد که بتواند بر دیگر فرهنگها برتری داشته و بر آنها تاثیرگذار باشد و نه تاثیر پذیر.
وی از تدوین طرحی در مجلس خبر داد که در صورت تصویب این طرح در مجلس، چگونگی تخصیص و مصرف بودجه های فرهنگی در کشور مورد تحقیق و تفحص قرار خواهد گرفت.
صالح جوکار در پاسخ به مورد مطرح شده از سوی نماینده نمایشگران یزد هم گفت: لازم است دستگاه های غیر مرتبط از قانون تبعیت کرده و تابع نظارت دستگاه های مرتبط فرهنگی باشند. وی شورای فرهنگ عمومی استان را موثر ترین مرجع برای رسیدگی به این تداخلات دانست.
گفتنی است در ابتدای این نشست مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی ضمن خیر مقدم به نماینده مردم یزد و صدوق در جمع هنرمندان و اهالی فرهنگ در استان، خواستار استمرار این نشست ها و دیدارها شد.
ضمنا در این دیدار، نمایندگان کانونهای قرآنی، بنیاد آذر یزدی، انجمن هنرهای تجسمی، انجمن شعر و ادب، خانه مطبوعات، چاپخانه داران، کانون های تبلیغاتی، موسسات فرهنگی و هنری، انجمن خوشنویسی، انجمن سینمای جوانان، انجمن موسیقی و کانون های مساجد نیز به بیان مشکلات و نکته نظرات خود پرداختند.
چندی است که دو بازیگر عزیز کبوتر و فاخته سیمرغ از اعضای خوب گروه تئاتر جوان به دلایلی نتوانستند دیگر با گروه همکاری کنند و پروژه نمایشی سیمرغ به علت عدم حضور آنها به تأخیر افتاد ، به همین بهانه سرپرست گروه واضح اعلام کرد : کسانی که برای زحمات این دوستان و عوامل سیمرغ ارزشی قائل نبودند و باعث عدم حضور آنها شدند مطمئنا در آینده وجدان راحتی نخواهند داشت . زیرا حق 15 الی 20 نفر را که از وقت و سرمایه شخصی خود گذاشته اند را ضایع کردند و خسارت جبران ناپذیری را به گروه وارد کردند که مطمئنا جزء حق الناس محسوب می گردد و این گروه هیچ وقت از حق خود نخواهد گذشت . در ادامه سرپرست گروه ضمن اظهار تأسف از این حرکت نادرست پیام خود را به این دو بازیگر عزیز اعلام نمود که به شرح ذیل می باشد :
کبوتر جان و فاخته عزیز شما همچون دخترم نرگس برایم عزیز و دوست داشتنی هستید و بنده در گروه هر چه کردم و می کنم برای رشد شما عزیزان بوده و خواهد بود . سکوت ... سکوت من زبان ناگفته فرشته هاست ... سکوت ، سر درخشش آن چشمهاست که هنوز از آن نگاه کهنه می سوزند ... بعضی از کلمات را نباید خرج کرد ... بعضی چیزها را نباید فروخت ... روی بعضی از چیزها نباید قیمت گذاشت ... نباید ... من همه چیز را فروخته ام ... همه چیز را ... ولی شاید شما نتوانید ... ترسم از این نیست ، ترسم از بی چیزی در این بازار شلوغی که در آن همه چیز ارزان می خرند و می فروشند نیست ... ترسم انتهایی است که بر آن پایانی متصور نیست ... بر انتهایی که از سوی دیگری مرا به خود می کشد ... از هجوم دنیایی که صاف ترین لحظات مرا طلب می کند ... پنهان ترین نگاه وجودم را می خرد ... بهایش را می دهد ... و گاهی نمی دهد ... و مرا با خود تنها می گذارد ... ترسم از تسلیم شدن است ... تسلیم ... تسلیم ... تسلیم ... تا کی کبوتر و فاخته؟؟!!!! این دریاها آرام می شوند ... کی من نقش آن جزیره را در آن دورها می بینم ... کی می رسد که او که خیر الفاصلین است ... کی می رسد که او که تمام لحظه های عالم مال اوست ... کی می رسد او که مهربان است و همیشه چشمانش این پایین ما را نگاه می کند ، آن فاصله ها را که با آن می توان از تمامی درها گذشت و کسی نمی تواند جلوی پیشروید را بگیرد ... از آن در تنگی که مسیح گفته ... از آن گذرگاه عافیت که تنگ است ... او نشانم دهد بچه ها ... کی می شود که نشانم دهد و نترسم ...! نترسم ... نترسم ... نترسم ... دلم می خواهد نه برای شما ، بلکه برای کسانی که شبی در انتهای آن روزهای سیاه که هر لحظه اش هزار شب تاریک بود ، برای کسی که شبی در آن روزها که زشت ترین روزها عمرم بود و پر بود از تیره ترین کلام عالم ، پر بود از کینه ، به من مهر آموخت ، دلم می خواهد نه برای شما که برای همه بدها و خوبها بنویسم بچه ها ... من روزهای زیادی را با کینه زیسته ام ... روزهای زیادی را که حتی یک روزشان هم برای یک زندگی زیاد است ... من روزها با کینه زندگی کرده ام کبوتر و فاخته عزیز !!!! اما نه ... زندگی با کینه زندگی نیست ... تکرار هر روزه مرگ است ... تنفس بیمار مسلولی است که با هر نفسش مرگ را به درون می کشد ... تنفس بیماری که هر نفسش تمام زیر و بم دستگاه تنفسش را پنجه می کشد و از درون خفه اش می کند ... کبوتر و فاخته من روزهایی از حق زیستن محروم بوده ام ... پس بگذار مثل کلاس تئاتر برایتان داستانی تعریف کنم از شبی یا روزی که من میهمان غریبه هایی بوده ام و میزبانانی داشته ام ... کبوتر و فاخته که میزبان خوبی بودند ... خوب کبوتر ... خوب فاخته ... آن خوبی که شما می دانید معنایش چیست ... آن خوبی که هنوز هر وقت چشمانم را ببندم و لبانم را ، به من لبخند می زند و مثل دخترک کبریت فروش روشن می کند آن تاریکی ها را که هنوز تاریک تاریک تاریک است ... خیلی چیزها را نمی شود فراموش کرد کبوتر و فاخته ... خیلی چیزهای کوچک را نمی شود فراموش کرد ... این طوفانها هنوز همه چیز را از ما نگرفته اند ... هنوز چیزهایی برای ما مانده است ... خیال نکنید که آن حقیقی ترین هیچگاه مجال ظهور بر پست ترین وادی را خواهد یافت ... گمان مبرید که روزی این چشمهای رهگذر ، این چشمهای جستجوگر قانع توان راه یابی به آن گم شده را می یابند ... کبوتر و فاخته کلام حق کلامی نیست که این قدر راحت میان کوچه و بازار روان باشد ... حرف حق شنیدن سخت است و آتشین ... شما هر چه دارید در انتهای قلبتان پنهان کرده اید ... جایی ... جایی که هیچ کلمه ای به آنجا نخواهد رسید ... و هیچ کس نمی تواند با زور کلمه ای را در آنجا محصور کند ... جایی که هیچ دستی به آنجا راه نخواهد یافت ... دارایی تان را خوب نگاه دارید و از آن به خوبی محافظت کنید که هر چه طوفان ، هر چه باد ، هر چه موج بیاید شما چیزی از دست نخواهید داد ... آنچه ماندنی است خواهد ماند ... خواهد ماند ... خواهد ماند ... و در قلب همه بچه های گروه تئاتر جوان جز خوبی شما چیزی نمانده است... پاینده ، پیروز و موفق و مؤید باشید ... کبوتر و فاخته دو بازیگر خوب گروه ...
ارسال شده توسط: مدیرسایت
تصویری از گرامیداشت پانزدهمین سالگرد تاسیس
گروه تئاتر جوان میبد و اختتامیه نمایش سی مرغ ، سیمرغ
(آبان ماه 1391)
تصویری از آخرین روز حضور کوروش زارعی در کارگاه نمایش گروه ( شهریور ماه 1392 )